دیگه حتی آسمونم
با دلم راه نمی آد
دیگه بارونم قاسد
این دل تنها نمی آد
دل من شکسته مثل
دل تشنه یک کوی
گرد خاک روزگارو
بیا از دلم بگیر
موسیقی
خیال من
یه لحظه بیرون نمیره خودتایی
مقضی که با خاطر رای گلوما میگیره خودتایی
حالا که ندارمه واسه یکی ببارم
مرخصی نیستی سنم رو رو دوشه کی بذارم
حالا که ندارمه زندگیم رفته به بار
دیگه حتی سایمم کنار من راه نمی آد
عکس یه جاده نشسته
میونه قاب چشما به کی می سپاری من و میونه خستگیا
به کی می سپاری من و میونه خستگیا
حالا که ندارمه
واسه یکی ببارم
مرخصی نیستی سنم
رو رو دوشه کی بذارم
حالا که ندارمه
زندگیم رفته به بار دیگه حتی
سایمم کنار من راه نمی آد
حالا که ندارمه واسه یکی ببارم مرخصی نیستی سنم رو رو رو دوشه کی بذارم
حالا که ندارمه
زندگیم رفته به بار
رفته به بار