من
رو هر شاخه نشستم
دل به هر گنشه که بستم
واسه من نقش امیدی
درو قلب سرد و خستم
من اسیره سر نوشتم
سر نوشتی که نوشتم
من میخواستم که تو باشی
اما دل دادی به رفتم
دستای گرم تو هیچ وقت
ندادی به دست سردم
بس که نا امید من است و شعرامم خدخدی کردن
درد من درد خزونه
ی خزونه بی نشونه
وقتی اشغت بی دومه عمر من دیگه تمومه
زیر قطره بارون من
صدا تو نشنیدم
بی تا یک شاخه گل صاحب واسه ی دلم نچیدم
تا که خوب و بی گناهی واسه این خست پناهی
چرا خدزدی امید و با یه عارض و یه واهی
دستای گرم تو هیچ وقت ندادی به دست سردم
بس که نا امید من است و شعرامم خدخدی کردن
درد من درد
خزونه ی
خزونه بی نشونه وقتی اشغت بی دومه عمر من دیگه تمومه
من رو هر شاخه نشستم
دل به هر گنچه که بستم
واسه من نقش امیدی
شد رو قلب سرد و خستم
من اسیره سر نبشتم
سر نبشتی که نبشتم
من می خواستم که تو باشی
اما دل دادی به رفتم
دستای گرم تو هیچ وقت
ندادی به دست سردم
بس که نا امید من
است و شعرامم خدخدی کردن
درد من درد خزونه ی خزونه بی
نشونه وقتی اشغت بی دومه عمر من دیگه تمومه
سیره قطره بارون من صدا
تو نشنیدم
بی تو یک شاخه گل صوف واسه ی
دلم نچیدم
تا که خوب و بی گناهی واسه این خست پناهی
را خد سدی
امید و با یه عارض و یه واحیق