قریبهگی
همونه سیاداره که وقتی بچهی توسطاری سریتر بزرگشی
ولی وقتی بزرگ میشی دلت واسه بچهگی ها تنگ میشه
انگاه کلی کار مونده که نکردی
دلت میخواد برگردی
مجزه کردی تو منه بی جون
منی که واسم همه چی آدی بود به تن خوشگم
تو زدی بارون صاختی جنگر از یه بیابون
گم شده بودم تو خودم انگار
نشیدیم بیرون از در و دیوار
من دلم با تو دریا رو میخواد
واسم اون روزو شبارو میخواد
نشو با من غریبه
تو دریا و من جزیره
ببین من باست تو چجوری دلتنگم
چند شب خوابم پریده
نشو با من غریبه
تو دریا و من جزیره
ببین من باست تو چجوری دلتنگم چند شب خوابم پریده
خیلی وقته
دو فکر تو هم گلفته
منو میکشه بوی عطرت
امی لحظه به خوابم روی دستت
خیلی وقته تو سرم پره کلی حرفه
که بدونی آدم نرفته چشای مسته
که کجا بودی کنار این خسته
نشو با من غریبه
تو دریا و من جزیره
ببین من باست تو چجوری دلتنگم چند شب خوابم پریده
نشو با من غریبه تو دریا و من جزیره
ببین من باست تو چجوری دلتنگم
چند شب خوابم پریده