زورگی در دست توفا منده
خونبه خانوش و بیران منده
در خزان عارضوها بی پناه
آبری در زیر باران منده
در خزان عارضوها بی پناه
آبری در زیر باران منده
حولی سرگشتم سوریتا برگشتم
چون نابت بر شکوری بر شکوری
بر گروری بر گروری مثل کن
عشق تو یه جاد به یه بی انتهاز
رفتن از این ره ندانستم خطاز
حولی سرگشتم سوریتا برگشتم
حولی سرگشتم سوریتا برگشتم
عشق تو
چشم جاری بر گلهای باری دل من کبوتره اش دل تو باز شکاری
حولی سرگشتم سوریتا برگشتم
حولی سرگشتم سوریتا برگشتم
زوربی در دست توفر منده
خلبی خوش و بیران منده
در خزان عارضوها بی پناه آبری در زیر باران منده
در خزان عارضوها بی پناه آبری در زیر باران منده
حولی سرگشتم سوریتا برگشتم