فریانکاش می شد تو این خیابون های سهدست تو لاقل به هم می دادی قبضتو کجایی که تو این شهر شلوبقلب من ستی که شد هر روز و شبعیفش خونه شدون دوتا چشمات به فهم من و بگم منجای غشنگی ساختم برا تو قلبم که مرگمنمیتونه مجبورم کنهاز عشقت من رو دورم کنهکه امونده این فکر و خیال رو از تو من رو داغونم کنههرچی ازت مند و دادم برهلاقل نبودن تو یادم برهخیرم به بارون پشت پنجرهتا با لالایش خوابم برههرچی ازت مند و دادم برهلاقل نبودن تو یادم برهخیرم به بارون پشت پنجرهتا با لالایش خوابم برهتا سب نکردی سر بشهتا تلخیه هسل بشهتو نه آبوردی روی نهنزاشتی موزو حل بشهای بد که پشت بد اومدو هر دو دینه جر و بسهسن از اینا چی زیاده ترسهرچی ازت مند و دادم برهلاقل نبودن تو یادم برهخیرم به بارون پشت پنجرهتا با لالایش خوابم برههرچی ازت مند و دادم برهلاقل نبودن تو یادم برهخیرم به بارون پشت پنجرهتا با لالایش خوابم بره