ای چشم تو آینه ی هیرانی هم چیزی بگو
آماده ی ویرانیم
یاد تو شد دنیای من با هر نفس
تا آخرین سطر جنوب
یا عشق تو یا هیچ کس
از آخشب که سرس پردم به پایت
یکدم جدا نبودم از خواهیت
شادم اگر رقیب تازه کم میست
جز غم کسی رقیب عشقیم نیست
ای همچون من آشفت در
آشفت جان تا آخر دیوانگی
پایمت به ما آهستت
آینه ی دلبخت
این آشق دیوانه را
جز تو کسی نشناخته
از آخشب که سرس پردم به پایت
یکدم جدا نبودم از خواهیت
شادم اگر رقیب تازه کم نیست
جز غم کسی رقیب عشقیم نیست