با هر قدم که داری از من دور میشی
یه ست تنهایی به هم نزدیک میشه
تنها ستارم توی هفتاسمون بودی بری
دنیای من تاریک میشه
با رفتنه چای دیگه ایچ وقت نتونم شاد باشم
با حسرت یارزوی که قهنوه و پوسیده دارم تو جوانی پیر میشم
هر روز تو زندون تنهایی با ببر تیز دندون قمعه درگیر میشم
که میشه از دست تو و زندون تو آزاد باشم
وقتی نیستی خونه اینه یه مکبه تو خالی سود و کوره
کشکی زود پایست شه بارون کلی این شهر را بشوره
که هر جا شد که پا میزارم یادت میوفدم
وقتی نیستی
با خیالت بعضی وقتا سر میز شام میشینم
گاهی اصلاً باقی اینگار دارم تو رو میبینم
من از بس که بهت بیمارمه یادت میوفدم
یادت میوفدم
من افصوله نیستم
حالم خوبه خوب
فقط شکل تو نیستم
دردم اگه داشته باشم افصوله نیست
قرص و دارو به کار من نمیاد درد من اینه که
دیگه تو هم به کار من نمیاد
درد
من نمیدونم
حالمی نیست دودتانم
که بخون به عشق تو رنگ بزنم
تو هنوز هم که هنوز حالیت نیست که نمیتونم ازت دره بکنم
وقتی نیستی خونه اینه ی مکبه تو خالی سوت و کوره
کشکی زود پایست شه بارون کل این شهر را بشوره
که هر جا شد که پا میذارم یادت میوفدم
وقتی نیستی
با خیالت بعضی وقتا سر میز شام نیشینم
کاحی اصلاً واقعاً انگار دارم تو را میبینم
بازگیره ات بیمارم یادت میوفدم
Đang Cập Nhật
Đang Cập Nhật
Đang Cập Nhật