امید و آرزو برای ما دیره
تو شهر خسته که بارون نمیگیره
نه پاییز و بحاری نه زمستونی
روزامون داره تو بی فصلی میمیره
با حسرت روی این زخمه رو میبندی
مثل دیوونه ها با گریه میخندی
اگه میشه ندید خرشید فردا رو
چرا از دیدن آینده دل کندی
چقدر روزای این تقنیم قمگینه
نفس تو سینه این خاک سنگینه
تماشا کن از اون بالا قمه ما رو
خدا میبینی احوال همه اینه
خدا میبینی احوال همه اینه
موسیقی
عذاب زندگی تقدیر ما میشه
همین قصه کتاب بچه ها میشه
تو هر صفحه برق میزنیم
یکی از ما از این قصه جدا میشه
شبا تاریک و روزامون جهنم شد
تو هر ماهی سال از زنبمون کم شد
ولی این لحظه ها از یادمون میره
فراموشی برای این قصه
یه ماه یه مرحب شد
چقدر روزای این تقنیم قمگینه
نفس تو سینه این خاک سنگینه
تماشا کن از اون بالا قمه ما رو
خدا میبینی احوال همه اینه
خدا میبینی احوال همه اینه