دلم افتاد
قصت جمعیت
این واقعه
باید پسش بگیرم
باید راهی به سمت تو پیدا کنم
تو خیلی خفنی
همه حرفا ماه میشن
فقط یه لبخند تو میتونه
روزم رو روشن کنه
بالا و پایین
دنبالت میجردم
دول سرت میچرخم
تک تکه آدم و هر حرفی که زده شد
وقتی نزدیک میان
سریحلشون میدم کنار
تو تن و ریتمی هستی که میخوام امریخ تو قلبم باشه
دلل تلا پره نور مثل یه ستانه
هر جا میری تو استانداردارو بالا میبری
از شمال تا جنوب تو خیلی میبرخشی
اون که میخوامه شون که محکم نگر میدارم
شیرین مثل اصل شک همه توی مخلوط شیرین
دلمو دزدیدیه وازی که پایانی نداره
دلیل این که زنده هم
من با کمال میل فدایم
ششمات میشم عرزیزم
میشه فقط وارد روحن بشی
و همه چیز رو روشن کنی
تو ذره بانستی نمیایی جانی که حس میکنم
خیلی غیر قابل این کار این لحظه واقعیه
هیچ وقت نرو هیچ وقت نامیدم نکن
تو گنجی هستی که تو کل این شهر پیدا کردن
دل تلا پر نور مثل یه ستاره
هر جا میری تو استانداردارو بالا میبری
از شمال تا جنور تو خیلی میدرخشی
اون که میخوامش اون که محکم نگه میدارم
شیرین مثل حسل شکمه تو یک مخلوط شیرین
دلم و دزدیدی یه بازی که پایانی نداره