بسه یک حادثه ای برای من مؤجزه ای
تو نوازه شکر احساسی و خوش رایه ای
باقه چشمان تو سرز و بسه یک دشت گله است
تو برای من هوای
تازه پنجره ای
خورم اون
لحظه که دستان تو در دست من است
سرگی
سویه تو
عطر لال با
یا سمنه است
با تو این دل عاشقه
با تو نفس کشیدن است
اشناری که من را حالی به حالی میکنی
شهر
آغوش من را از غس خالی میکنی
شیرین تری از جان من دل را هوایی میکنی
شهر آغوش من را از غس خالی میکنی
راحت جانم تو هستی
ساده ور قلبم نشستی
تو انار سرخ دل را با نگاه شکستی
تمام عارضویم ای دلیل جست جویم
است و ممنونم که با تو
داده اشغه تا برویم
قول دادی که بمانی
تا ابت در رو برویم
اشناری که من را حالی به حالی میکنی
شهر
آغوش من را از غس خالی میکنی
شیرین تری از جان من دل را هوایی میکنی
اشناری که من را حالی به حالی میکنی
شهر آغوش من را از غس خالی میکنی
شیرین تری از جان من دل را هوایی میکنی
Đang Cập Nhật
Đang Cập Nhật
Đang Cập Nhật