هی، خصمه بابا
بابا
یه یه
نگاه مفتا که بیرونن
تو این شهر هر باف بیرونن
خیره به رنگاش میمونن
از ارتبرگا چی میرونن که میتونن انگر راحت برن
یه حقیقت سیاهه با رنگ زرد
ولی آدم از ارتبرگ نیست
هر پاییزی که میگذره میشه واست ترس
هنو قدمامو میزنم تونط
هنوز از ایشگی نیتوقع
میچرخم تو شهر و میزنم دور
چرا خبر اینی پس تو
فقط میرم و گم نمیشم
میریزه روگونه اون قطره که پشت شیشم
چرا شب و صبح نمیشم
ندیدم یه روز نباشه پروقت این شهر
تو سینه هنو نیدلی بدون چطل و سخیس که تو نیگلی
نتونی بمونی نتونی بری میکشنه چند طرف اما همونی ولی
نمونده خندهی نمونده گریهی نمونده احساسی که اتا با شعر بگی
یارت نی مردی یارت نی زندهی یارت نی آخرین بار چجوری بود شکل چی
شبا و دار تا خوده پنزه شب کلارم اکی نشست و منه کل شب
فازو گرفت و گافیه چیپ باش رول فندقس نیره رول باریک ویف
شبا و دار تا خوده پنزه شب کلارم اکی نشست و منه کل شب
فازو گرفت و گافیه چیپ چشمون برمزه واسه که بیداری که شیپ
سکوته رو لبم رفتن اونا که فکر میکردم خونم من
پر زخم با این که نمیاد خون ازم
گفتم جون بخوا دقیقا خواست رون ازم
ندیگه اتت رنگ آسمونه مثل قبل
ندارم است قبل و نکرده قصه فرق
من اون تو مخیه بین دوتا سکت سکم
یه مه شم که منتظرم به چکم
همه اشتاری کم
کلم روش نکرده چیپاش باریدم
حالم و دنیاتون رو گاییدم
مثل تر چشماتون خالی هم
توش مورده آرام میرن
قهمه جوونی تو شارقم
وقتی بلا تکیف تر از شایدم
انگاه وجود دارم که نباشم شاد هستم
فقط رفیق بشن سفید و ول هستم
جوانم اندازه هودین سوشا لنگزا یه تیر نمی هم تو دید
سطح و شهر همه ریه های دودین
میرفتم واسه شد رومین نلان
یک کشورم که فقط پایزم زنگی جولیه که مرک میشه جاییزم
گایی قرمز گایی زرد هر یه جا به بد رفتم هر بادی زد
شب و میدار تا خوده پنج شب کنارم اکی نشست و منه کل شب
گازو گرفتی لان کشید با شوره پرنسیدی به دوباره کچید
شب و میدار تا خوده پنج شب کنارم اکی نشست و منه کل شب
فازو گرفت و قفیه چیپتشامو برمزه و اسکبی داری کشید