از مرد تنهاتر
تو دنیا نیست وقتی که
برقی خنجر سایشو از خاک میگیره
یعنی من از آوازه اسم تو فهمیدم
مردی که از عشق تو میمیره
نمیمیره
تقویم من تأتیل روزای توه وقتی
از حیرت دریا و بخت آسمون نیگه
وقتی از اونو مردم از خرشید میپرسن
خرشید روی نیزه خواب از اون میگن
ای بای اگه روزی نظر برگرده از کارم
چیزی نمیمونه دیگه از بودنم باقی
چشماتو میبندی و کار من تموم میشه
من تشنه نورم الان یا ایها ساقی
فانوس روشن میکنم شبی تو نزدیکه
بعد از سماشای قروب خسته خونی
حال بد من فکر درمون نیست میدونی
من از تو بیمارم تو خوبم کن تو میتونی
از مرد تنها تر تو دنیا نیست وقتی که
برگ ی خنجر سایشو از خاک میگیره
یعنی من از آوازه اسم تو فهمیدم
مردی که از عشق تو میمیره
نمیمیره