زهراب داد شاهی
عصری از مومیر
دلمی با پا پی چابی
رسم قشنگیلی بابی
همش فراموش
آخه برنج چنپ من توگیلینیا بود
رسم قشنگیلی رهتن همش به هشمون
مومیر دل اصیلو چه قبوز نار پوش مورد
کوزن لیک قرده حب شیرم پاریکه
و ایل
لیک سالی دو دوست دو باریکه
ایل لیک سالی دوست دوست دوست درستی درمونه مومیر دل
جمعه زهره
گفتر و کشکوینی
بجا وجر بوینی
دورش توری تهره
رسمه قشنگیلی رهتن همش به هشمو
گومردل اصیلو چقه و زنا را پوشمو
کوزن علی که قرده
هفشی را مرکاریکه
و ایل علی که سالی دو دوست دوباریکه
دو دوست دوباریکه
آی افسوسه سالل خشک
آخه کرده در پیروم
آخه کرده در پیروم
کتنه روز دل
خوبو
آخه بلین تب میروم
آخه آخه آخه آخه آخه که که که به قهره
خدا دونه زنده ی کلتر به جوم زهره