موسیقی
موسیقی
موسیقی
موسیقی
موسیقی
خیانت در امانت بحر ما مخلوق آده چو
قبون گرگشتن همسایه ها بخلو ازاده چو
هجابوز بر حریم دوستان نامش عباده چو
همین کردار نامعبول ما خصم ساده چو
براه رسم اینجا
سانی نبودن آشنا تا که
موسیقی
چه ترفی بستی از دنیا که بستی سخت برانده
چه نیکی کرده ای سادت گناهانه کرا باده
نگشتد دانه ای از خرمنه
عمر گران هاسته
نما اندیشه ای بر آقبت ای از خدا غافل
به پای خیش رفتن جانب دامه بلا ساکه
موسیقی
بس از این تاج کن از دل دگر رنگه
موسیقی
که با شفت سازه هر گاغی گرفتن زد ماهی را
به مذه خود تو داست آد این همه افزار واهی را
به خاطر آن روز حشد و درد بی پناهی را
براموش کردن گفتار ختم انبیاتا که
موسیقی
و منصورترین بندگان آنانند که تفرقه انداخته و سخن کرب بر زبان می آورند و در پی ملوث کردن نیکی هستند