توی شهر قصمون یه پری خوشکله بود
داشت قلب مهربون از همه بود و نبود
از غمای آدم ها شبا خوابش نمی بود
گایی شانس بگیاره او گایی هم بعد می آباد
یاده هر بیچاره بود این پری خوشکله
واسه هر غمچاره بود این پری خوشکله
ولی با این خوبیهاش این پری خوشکله
همیشه آواره بود این پری خوشکله
این پری خوشکله را همه دوست داشتن و بس یه رفیق بود
یه رفیق خاکی بود با همه کس هر بلایی که تو این دنیا بود
سرش ما به همه امید می داد حرفای خوبی می زد
یاده هر بیچاره بود این پری خوشکله
واسه هر غمچاره بود این پری خوشکله
ولی با این خوبیهاش این پری خوشکله
همیشه آواره بود این پری خوشکله
دلش یه التها بحشت از جدایی داشت
لحظه ی فکر و خیال اون راحت نمی داشت
دوست نداشت که هیچ دلی از دلی جدا بشه
حرفای خوبی می زد یاده
هر بیچاره بود این پری خوشکله واسه هر غمچاره بود این پری خوشکله
ولی با این خوبیهاش این پری خوشکله همیشه آواره بود این پری خوشکله
این پری خوشکله را همه دوست داشتند و بس یه رفیق بود
یه رفیق خاکی بود با همه کس هر بلایی که تو این
دنیا بود سرش مر به همه امید می داد حرفای خوبی می زد
یاده هر بیچاره بود این پری خوشکله واسه هر غمچاره بود این پری خوشکله
ولی با این خوبیهاش این پری خوشکله همیشه آواره بود این پری خوشکله
دلش یه التها بخشت از جدایی داشت لحظه ی فکر و خیال اونو راحت نمیذاشت
دوست نداشت که هیچ دلی از دلی جدا بشه دل پاک عاشقی هم دم قمابشه