میگذره ماه و سال همش درگیره کار و بار
نمیدونم پس که ای وقت زندگی ماست
قرق میشه دونه دونه آرز و هم زیره آب
بر اشتار ببینم چیه پشت این نقاب
که تنگ نمیشه اون دلت و بسکه یه دنده است
خیلی وقت این لبام لنگه ی خنده است
همیشه اونی که بی رحم برنده است
بیا خونه شهر پره گرگ درنده است
هیچگی نمی فهم من ها مثل یه رازم
این من بی تو رو ببین شکل جنازم
تا که ای واسه اومدنت قصه به سازم
این همه دست و پا زدم ایفه به بازم
هیچگی نمی فهم من ها مثل یه رازم این من بی تو رو ببین شکل جنازم
تا که ای واسه اومدنت قصه به سازم این همه دست و پا زدم ایفه به بازم
نمیشه دوستت نداشت نمیشه تهم ملت کرد نمیشه تو رو نبینم
کجا برم نراه پستارم نراه پیش بسطه میدونه مینم
و جور پره سینم از عرفایی که صد دفعه خواستم بگم نشد
این دیوانه ساخته با تو آینده شد نه همونی که میترسیدم ازش نشد
نشد
هیچگی نمی فهم من ها مثل یه رازم
این من بی تو رو ببین شکل جنازم
تا که ای واسه اومدنت قصه به سازم
این همه دست و پا زدم ایفه به بازم
گرفته دلم پشت جفت چشم خیست
کجا برم که هیچگی منتظرم نیست
دلم میخواد باز اسممو بشنه و مزل بود
تو بشو ستار من آسمون شم برا تاره کل جونم فراد
هیچگی نمی فهم من ها مثل یه رازم
این من بی تو رو ببین شکل جنازم
تا که ای واسه اومدنت قصه به سازم
این همه دست و پا زدم ایفه به بازم
هیچگی نمی فهم من ها مثل یه رازم
این من بی تو رو ببین شکل جنازم
تا که ای واسه اومدنت قصه به سازم
این همه دست و پا زدم ایفه به بازم