صبح بخیر چشماتو باز کن میبینی
کدومو میخوای بشنوی تو تلقی ها شیرینی؟
از کدومش بگم وقتی زیاد قسمون
تو هم قول بده که پای عرفام میشینی
چی خواستم چی شده چی کاشتم خوش شد
بچه که بودم همیشه میخواستم دکتر
بشن جو در نیومن
با شرایط برسیدم به سیم آخر و قیده
همه چی اون صدای
نگاه دارم نمیرم تو نمیفهمی که
ببین چیزی بهت نمیگم دیگه
آسه یه لاغ بنونم به هر دری زدن
جلو آینم نمیرم دیگه
تا خودمو نمینم چشم شدن
توی دنیایی که خست شدن
همه سر در قومم توی شهر پرستود
همه قصدانش نسد دارم
شهر من درد داره آسم و رنگ سرد شد
شنگل و منگل و قسمون حالا دیگه گرد شد
شهر من زخمیه آدم برفی زیاده
بالا پاینشم شیرینی و تلخی زیاده
انقد دود پره دیگه نای نفس نداره
بگید کسی پرندرو توی دفتر نداره
اینجا همه چی عجیبه ایتچی سر جاش نیست
یکی تحصیل میکنه ولی هدف ندار
شهر من درد داره بارون و مرهم نمیشه
همیشه میگی اون چیزی که فکر میکردم نمیشه
اینجا مرد زیاده که حسیر بیداریه
میکنه تا من نمیرم تو نمیفهمی که
ببین چیزی بهت نمیگم دیگه
افه یه لاخت منونم به هر دری زدن
جلو آینه هم نمیرم دیگه
تا خودم رو نمیگم چه شکست شدن
توی دنیایی که خست شدن
همه سر درگومم توی شهر پارسون
قبو خودتانش نسد دارم
میکنه همه چی پول نیست ولی نباخش فلجید
واسه فردای روشنم دیگه نمیشه فرجید
وقتی عرضش آدم ها رو با پول میسند جنگ
و از تا آخر زمانم دیگه دور نیست اصله
هرکی دنبال یه راه واسه بهتر شدن
خوش سرت بد میگن تا است در کنند
یکی دست به یقه میشه با نداشتها شرم
عرضش و انسانیت رو میخون بیرفت کنند
راه تو کچھ نرو زندون همه دنیامون
همه چیز دست و پا میزنیم یکی بگیر دستامون
اینا درده ها داستان پلنی صورتی نیست
تاریم غرق تر میشیم تو خیال فردامون
راه تو گم نکن فردا رو گرست بزازیم
ببشت توقی زیاد بود اگه میونه هر فامون
ششات رو باز کن حقیقت اینه که میبینیم
تحصیل کرده هم میشه پراری از قانون
دستایی گرمه منو کسی نمیگیره ولی
وقتی سرت میشی میریزنش گروه بی دلی
هفته رفتن میشه همه داره تمی کنه
هرچی زیر لفت میگه بی خدافزی نرید
بی خدافزی نرید
بی خدافزی نرید
جت کات