اون وقتی که غمگینه
چقدر مثل تو میمونه
نگاش همجنسه
چشماته
خودش اینو نمیدونه
صدا میکنه
و لحنش منو یاده
تو میندازه
چقدر این حس نفس گیره
چقدر این باغ زلجبازه
نمیدونه نمیتونم چقدر این حس قمنگیزه
همون لحظه که دستامو توی دستاش میگیر
همون لحظه که دنیاشو تصور میکنه با من
تموم خاطرات تو جلو چشمان رجه میرن
چشم پار میشه از عشق و نمیفهمه
که آشوبم همش با بغض میخندم
تظاهر میکنم خوبم
اگه به فهم یک روزی کسی بیگه
تو قلبم هل از خودش پس میکشه
از پاشو خودش میره از این بان بست
نمیدونه نمیتونم چقدر این حس قمنگیزه
همون لحظه که دستامو توی دستاش میگیر
همون لحظه که دنیاشو تصور میکنه با من
تموم خاطرات تو جلو چشمان رجه میرن