سرخ آسمون همرنگ اونهاد
غروب از راه اومد باز دوباره
نشستی کنارم روی شنهای صاحب
دلم از عشقرم و بیقراره
از نگاه ما پنه میشه خرشی
میره آرون تو آغوش دریا
شب انگار تو راهه
ولی خبر نداره تو خرشیدی حتی توی شبها
برق هر نگاه شواله چشاد نور شبهای من
ای تو همدم شادی و قم قلب تنهای من
ای تو آخر عشق و بابر دنیای من
توی تو همراز من
آج شروع آباز من
توی تو همراز من
آج شروع آباز من
سرخ آسمون همرنگ اونهاد
تو ساحل عطر سپید پیچید
من و تو چشامون هنوز قرق نگاها شدیم خیره به طلوع خرشید
روی موجه آب با آباز دریا میرقصند باز قایق های چوبی
ولی من طلوع همیشه با تو
دارم تو اون خرشیدی که بی قروبی
برق هر نگاه شواله چشاد نور شبهای من ای تو همدم شادی
و قم قلب تنهای من ای تو آخر عشق و بابر دنیای من
توی من توی تو همراز من آج شروع آباز من
توی تو همراز من
آج شروع آباز من
توی تو همراز من آج شروع آباز من
توی تو همراز من
آنج شروع آباز من
توی تو همراز من
آنج شروع آباز من
تو ای تو همراز من
آج شعر و آواز من
برگ هر نگاه چوله چشاد نور شبهای من
ای تو همدم شادی و قم قلب تنهای من
ای تو آخر عشق و بابر دنیای من
بیگه من
تو ای تو همراز من
آج شعر و
آواز من