PYM JBZ
سرم سنگین این روزا
زمین غمگین این روزا
نپرس از حال من بگذر
که حالم اینه این روزا
خدایا تو خبر داشتی
میدونستی تمنامو
کجایی که نمیبینی
گرفتن آرزوهامو
آره خجالت کشیدم
چاره ای نداشتم
تو هفت و سمونم
ستاره ای نداشتم
و توقف نکردم
دوناهامو کاشتم
تو قلب مردم خونهامو ساختم
من محتوای متم جدا از کورست همه
قصد نشدن از زندگی یا غم خورا کمه
رفتی برو به سنج ببین چیا کمه
اعتراف کن بگو که از چشایی تار همه
که نمیبینی جنگیدم واسه تو با همه
هرچی بگم از چش سفیدی تو کمه
ولی راهش همینه
همه ی خوبا همینن
استقامت کن
حتی اگه بدا تو کمینن برو
من بدون تو هم زندگی بلدم
ولی راهش همینه همه ی خوبا همینن
باری با این حال ایچ وقت
حشت نزدم زخ زدی ولی من دعا به حالت کردم
بال طوب استم واریم و بالت کردم
امیدوارم بشتم و هم کمک بکمولت کردم
برو حلالت کردم
سرم زمگینه این روزا
زمین غمگینه این روزا
نپرس از حال من بگذر
که حالم اینه این روزا
خدایا تو خبر داشتی
میدونستی تمنامو
کجایی که نمیبینی
گرفتن آرزوها مو
تو تنها شاهدی
تلخیه هر شخص زنده داریمو
فقط تو میشناسی من شه زخمای کاریمو
همون که اومد و اول فراهم کردین دردو
همون که رفت و بارفتن
خجالت دادین مردم