بیوساچدير فهمیدم تاهه اون قلب سنگیت به من ایچه سی نیستنباید از هفته وقداشت آخر مرام و معارفتش سی نیستکه روزی برمیگردی میبینی از سردی از سریعه تا اسمی نیستماسه برگشتنه تو تو کوچه یه تنگ دلم نشون و آدرسی نیستاسمی کنم از تو تنم احساس رو می نازم دورتخصیر خودم بود دندم نرم چشم گورنباید دم می زدم به قلب و به اون طوردرد زخمای تو ساختم یه کوه صفورمیکنم از تو تنم احساس رو می نازم دورتخصیر خودم بود دندم نرم چشم گورنباید دم می زدم به قلب و به اون طوردرد زخمای تو ساختم یه کوه صفورموسیقیمی بندم عشقامو به کلاف تنهاییدلم به قرورم میگه یه کم کتابیتو سفید دنیامو بردی تو سیاهیمگه زنده می مونن بدون آب مایی هاقلبمو می زارمش خکمخوره رو تاب چهبهتر از اینه که ای زیر پای تو خاک شهدوست دارم حتی شده براموشی بگیرمکه خاطرات تو دا اقل اینجوری پاک شهمیکنم از تو تنم احساس رو می نازم دورتفسیر خودم بود دندم نم چشمگورنباید دم میزدم به غلام و به اون طوردرد زخمه ای تو ساخته زم ьه کوه صفورمیکنم از تو تنم احساس رو می نازم دورتفسیر خودم بود دندم نم چشمگورنباید دم میزدم به غلام و به اون طوردرد زخمه ی تو ساخته زم یه گورمیکنم از تو تنم احساس رو می نازم دور