مرتزا عشرفی
خبر آورد قاسدک
که غم از این خونه بره
که منه چشمه راه تو
بشینه پشت پنجره
بارون مراه زوغ من
بشنگترین بهونه شد
شبه رسیدنه چقدر
همه چی آشقونه شد
برس که دیگه قلبم تو انتظار نمونه
عطر تارو گرفته در آدیوار خونه
برس که دیگه سبرم سر اومد از جدایی
میرم به سمت دربا کچیکترین صدایی
کچیکترین صدایی
این زمسون و بهارش میکنه پا قدمت
لکشتاده دلن و سه لحن خوشه خرف زدنت
سر بذارم روی شونت بره غم از یادم
مست چشمات کنی این دل و با اومدنه
مست چشمات کنی این دل و با اومدنه
برس که دیگه قلبم تو انتظار نمونه
عطر تارو گرفته در آدیوار خونه
برس که دیگه سبرم سر اومد از جدایی
میرم به سمت دربا کچیکترین صدایی
کچیکترین صدایی
به من اعتباق میده بودنت
به من اعتماد میده موندنت
بچینم دور همین کنار تو
بده به دل من افتخار تو
افتخار تو
شاهان