ای غریبه از کجایی که واسه من غم گساری
و همونی که تو قلبم یه صدای نمیدگاری
وقتی با شب شبه تیره اون شبیه که صبح ندیده
با خودم پنها میشینم تا سپیده تو اونی که هم صدایی
هم صدای عاشنامی
رفتن تو واسه من کابوسی تیره و تار بود
موندنت اما یه رویا یه رویای موندگار بود
وقتی بودی همه فصلا واسه من مثل بحار بود
تو که رفتی قم دنیا واسه من یه یادگار بود
گفتی این چیز توی دنیا واسه من تو نمیشه
اما نیستی که ببینی خالی اجازت همیشه
حالا جز ناله سازم واسه من درمون نمونده
نمه یه ساز دلم شب من سوی تکشونده
ای غریبه از کجایی که واسه من غم گساری
و همونی که تو قلبم یه صدای موندگاری
وقتی باشم شب تیره اون شبیه که صبح ندیده
با خودم تنها
میشینم تا سپیهه تو اونی که هم صدایی
هم صدای عاشنایی
گفتی این چیز توی دنیا واسه من تو نمیشه
اما نیستی که ببینی خالی اجازت همیشه
حالا جز ناله سازم واسه من درمون نمونده
نمه یه ساز دلم شب من سوی تکشونده