مثل تیغه گل سرخی مرا زخمی کن و از خود برنجان
تو بگیر جان مرا چیزی که نیست دگر بالاتر از جان
مثل داروی شفا بخشی بیا با من بمان در من اصل کن
عشق میعرضت به این رسوایی نار بیا با من خطر کن
ای جهره ی ما
حامی و بنا
میسوزم از دوری تو به کدامی بنا
ای یار دلخوا من مندم و آه
مثل بارانی که در این کوچه آمد مرا دیوان
تر کن
راه بیافت در کوچه ها از عشق نابم تالم راخب کن
نسیمی من یه برگ خشک پاییس بیا و دلبری کن
با نگاه تازهی در قلب من عشق را یادا بری کن
ای جهره ی ما
حامی و بنا
بیا با من خطر کن ای جهره ی ما حامی و بنا
ای یار دلخوا من مندم و آه