اردنان
مرسیم یه بار اما
که این میشه دستام
و تو دستات من بذارم
باست و باره ببینیم
همه یه جا تنها
چیزی نموند
ازم بس که دلم تنی شد
یعنی اون همه عشقی
که میگفتیم اینقدر شد
همه عرفای قشنگ
تو دلم درد شد
نمیدونی چالی شد
همه ارکی شبیه درد شد
چیزی نموند
ازم بس که دلم تنی شد
یعنی اون همه عشقی
که میگفتیم اینقدر شد
همه عرفای قشنگ
تو دلم درد شد
نمیدونی چالی شد
همه ارکی شبیه درد شد
بگم اگه بعد
گذشت به دیگه و چی کار میکرد
ندیدم رو دستت
من رو تو حساب میکردم
بهت دل میبستم
تو هم وقت رفتن
دلت هرچی خواست گفتی
فقط نگات میکردم
چیزی نموند
ازم بس که دلم تنی شد
یعنی اون همه عشقی
که میگفتیم اینقدر شد
همه عرفای قشنگ
تو دلم درد شد
نمیدونی چالی شد
همه ارکی شبیه درد شد
چیزی نموند ازم بس که دلم تنی شد
یعنی اون همه عشقی
که میگفتیم اینقدر شد
همه عرفای قشنگ
تو دلم درد شد
نمیدونی چالی شد
همه ارکی شبیه درد شد