موسیقی
درون من قبریست
که تخت خواه من است
مرا به جای بخواک
موسیقی
به خواب بسپارید
تمام مالم را
به نیل می بخشم
عصای موسا را
به آب بسپارید
مرا رفیقانم
به سخره می گیرم
برید دستم را
قلاف شمشیرم
زمین اگر گردست
چرا نمی بینم
جهان اگر فانیست
چرا نمی میرم
موسیقی
موسیقی
به نرگ می خواهم
اگرچه یک ساعت
موسیقی
دوباره تایفه هم
دراشتی باشم
شناورم بر نیست
و آبگور من استم
و ماهیان بر من
گلاب می پاشم
به تنه می گویم
که خوب و خورسندم
موسیقی
زبان طعنه من
همیشه کتا هست
کسی چه می داند
کسی چه می فهمد
که یوسفی ایک آر
درونه این چاه هست
درونه من غبریست
که تخت خواب منست
مرا به جای بخاک بخا بسپارید
تمام مالم را به نیل میبخشم
عصای موسا را به آب بسپارید
لائی لائی لائی لائی
موسا را به نیل میبخشم