تو سفاه و دلبری
ساقی ما زبون زده
تو سفه مشتیگری
ساقی ما زبون زده
اگه عمرم رو باخدم توی به خونم بیارزه
اگه دردوش ناخدم توی به خونم بیارزه
ست شب که نفهمیدم و عمری که دویدم
به یه شبیه که صاخبدم توی به خونم بیارزه
نگاه مسق ساقی منو آلود کرده
دلم قرصه بهشغه اشتلاسود کرده
اخ نگاه مسق ساقی منو آلود کرده
دلم قرصه بهشغه اشتلاسود کرده
اخ دلواسود کرده
تو سفاه و دلبری ساقی ما زبون زده
تو سفه مشتیگری ساقی ما زبون زده
وای از اون چشمای مس نافذه
تو سفه افصونگری ساقی ما زبون زده
تو سفه افصونگری ساقی ما زبون زده
نگاه مسق ساقی منو آلود کرده
دلم قرصه بهشغه اشتلاسود کرده
اخ نگاه مسق ساقی منو آلود کرده
دلم قرصه بهشغه اشتلاسود کرده
اخ دلواسود کرده