ایشگ در دیل
شلهی صبحی سعادت بوده است.
آشقی احساسی بخششهای قسمت بوده است.
در جوانی ایشگ بود و
دولتی دنیا نبود، آن همه به دولتیها خوب دولت بوده است.
بس که از پایی روان ماندیم حسرت میخوریم، از پسی خوب باندویدن هم
غنیمت بوده است.
در فلک جستن ستاره صنعت است و در زمین
خیشتن را گم نکردن نیست صنعت بوده است.
آدمی بعد از زوال امر میفهمد که امر
یک نظر بر آسمان با چشم حیرت بوده است.
بهترین گنجی که آدم یافت گرسی مذر است، بهترین گنجی که گم کرد او
محبت بوده است.
ساقیا
ساغر بکش تا این دماسان
بگذرت، آب حیوان ده که فریادم زیک حیوان بگذرت.
در جهانی گیردگردان، کار ما سرگشتگی است.
جامگردان کن، غمی گردونی گردان بگذرت.
بر سری ما هم گلفشان ریخت، هم باران و برف، گلفشان
بگذرشت، اینکه برف و باران بگذرت.
هرچی بر ما بگذرت همچون نصیب زندگی،
جمعه از کوی دیل و از کوچهی جان بگذرت.
کاسه هقی مرا لبریز کن، ای کاسه گول،
هرکی گول بر سرزند خاری بدامان بگذرت.
ساقی ها، پیمانه ده، پیمانه ای امرم چی
فرق سخت پیما بگذرت یا سوست پیما بگذرت؟
ساقی ها، پیمانه ده، پیمانه ده، پیمانه
ده، هرچی آید بر سر ی پرزندی انسان بگذرت.
دوستان، وقتی گول خار مرا یاد کنید، چون گول سنگ زیکو سار مرا یاد کنید.
گر بی خواهید که من خفته نباشم در خاک، بادل و دیدهی بیدار
مرا یاد کنید.
هرگه هجام بکف مست و گرانجان
خانید، شعری خییام بتکرار
مرا یاد کنید.
من همانم که شما دیده و کف کفتهید با همان ننگ و همان آر
مرا یاد کنید.
غم و شادی جهان در دلی من خاک شده
است، سری هر شادی و تیمار مرا یاد کنید.
جام عمر منی پرشور اگر نیمه
شکست، سری هر مستی سرشار مرا یاد کنید.