به همه نغمهی ناجور
دلم می سوزد
به همه تینتی بی نور
دلم می سوزد
زی همه رشهی پیرانه تنم می لرزد
و اصاگیری هرکور
دلم می سوزد
بی دی مجنون شده سرخمزی ملامت بینم
به همه ولوله و شور
دلم می سوزد
آفتاب از حسدی شم نفتد زی فلک
به شکایتگری پرزور
دلم می سوزد
هرگه تا به فلک راه برد مهواره
به دل عاشق رهدور
دلم می سوزد
به رهی کرشوده به رو و آی و تک و تاس
به دل و مغرور
دلم می سوزد
به قدیم مادری پیرم
که زمین بوز شده
منی هد پا بلو بی گور
دلم
می سوزد